English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2235 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
applicant U درخواست کننده
applicants U درخواست کننده
demandant U درخواست کننده
applicator U درخواست کننده
requesting unit U یکان درخواست کننده
person seeking [political] asylum U درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
asylum seeker U درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
audio U تجزیه کننده صوت که به کامپیوتر اجازه میدهد پاسخ را به درخواست ها بیان کند
retarding U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retard U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisition U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned U درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
requested U درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call U درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
requesting U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests U درخواست اماد کردن درخواست کردن
request U درخواست اماد کردن درخواست کردن
suppliers U تهیه کننده
supplier U تهیه کننده
fabricator U تهیه کننده
preparator U تهیه کننده
programmer U تهیه کننده برنامه
programmers U تهیه کننده برنامه
budgeteer U تهیه کننده بودجه
budgeter U تهیه کننده بودجه
stenciller U تهیه کننده استنسیل
stenciler U تهیه کننده استنسیل
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
furnisher U تهیه کننده سامان واثاثیه
draftsman U تهیه کننده لوایح قانونی
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
longueur U قسمت خسته کننده
running gear U قسمت حرکت کننده ماشین
bearing U قسمت تحمل کننده بار
trisector U قسمت کننده بسه بخش
doa U شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
authors U CI یا اموزش توسط کامپیوتر میباشدافرادی که تهیه کننده دستورالعمل ها برای سیستمهای
actuator piston U قسمت متحرک یک عمل کننده یامحرک هیدرولیکی یانیوماتیکی
bayonet thermocouple probe U قسمت حس کننده دمای سرسیلندر که داخل ان پیچ میشود
requests U درخواست
enquiry U درخواست
appeals U درخواست
requested U درخواست
solicitation U درخواست
postulating U درخواست
request U درخواست
postulates U درخواست
requisitions U درخواست
applications U درخواست
tendered U درخواست
imploration U درخواست
tenderest U درخواست
tendering U درخواست
postulate U درخواست
claiming U درخواست
on request of which [at his request] U به درخواست او
claimed U درخواست
claim U درخواست
requesting U درخواست
claims U درخواست
application U درخواست
tender U درخواست
postulated U درخواست
requistion for money U درخواست
demanded U درخواست
demand U درخواست
supplication U درخواست
requisitioned U درخواست
indents U درخواست
indenting U درخواست
indent U درخواست
d. of a request U در درخواست
requisition U درخواست
appealed U درخواست
appeal U درخواست
requisitioning U درخواست
suits U درخواست
suited U درخواست
suit U درخواست
demands U درخواست
choire-enclosure U [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
choir-screen U [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
imploring U درخواست کردن از
call for fire U درخواست اتش
document number U شماره درخواست
appeal for tenders U درخواست مزایده
application form U برگ درخواست
inquiry U اسستسفار درخواست
materials requisition U درخواست مواد
rrayer U درخواست التماس
inquiries U اسستسفار درخواست
writ of subpoena U برگ درخواست
fire message U درخواست اتش
round robin U درخواست کتبی
applies U درخواست کردن
request signal U علامت درخواست
solicits U درخواست کردن
basic requisition number U درخواست اولیه
implores U درخواست کردن از
soliciting U درخواست کردن
solicited U درخواست کردن
solicit U درخواست کردن
entreats U درخواست کردن
requisition line U خط درخواست اماد
entreating U درخواست کردن
implore U درخواست کردن از
applicants U درخواست دهنده
entreated U درخواست کردن
entreat U درخواست کردن
requisition number U شماره درخواست
implored U درخواست کردن از
basic requisition number U درخواست ابتدایی
applicant U درخواست دهنده
to g. any one's request U درخواست کسیراپذیرفتن
supplicate U درخواست کردن
requests U درخواست می کنم
purchase requisition U درخواست خرید
d. note U درخواست پرداخت
demands U درخواست کردن
plead with U درخواست کردن
demand code U رمز درخواست
requesting U درخواست می کنم
at the request of U به خواهش [به درخواست]
demand U درخواست کردن
prays U درخواست کردن
demand U درخواست مطالبه
demanded U درخواست مطالبه
demanded U درخواست کردن
demands U درخواست مطالبه
toa for a job or position U درخواست کارکردن
praying U درخواست کردن
to make an application [to apply] U درخواست کردن
declaration of intention U درخواست تابعیت
pray U درخواست کردن
excess demand U درخواست مازاد
applying U درخواست کردن
asking and ordering U درخواست و سفارش
demanded <adj.> <past-p.> U درخواست شده
prayed U درخواست کردن
pleader U درخواست دادن
on call U بنا به درخواست
claimed <adj.> <past-p.> U درخواست شده
apply U درخواست دادن
requested U درخواست می کنم
applying U درخواست دادن
supervisor request U درخواست نافر
asked <adj.> <past-p.> U درخواست شده
applies U درخواست دادن
apply U درخواست کردن
stock requisition U درخواست کالا
put in for something <idiom> U درخواست چیزی
speak for <idiom> U درخواست کردن
request U درخواست می کنم
reclama U درخواست تجدید نظر
initial fire request U درخواست ابتدایی اتش
to grant an application U درخواست نامه ای را پذیرفتن
to a oneself for help U درخواست کمک کردن
solicits U درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting U درخواست یا تقاضا کردن از
modification work order U برگ درخواست نوسازی
pleadable U قابل درخواست دادن
indents U سفارش درخواست کردن
indent U سفارش درخواست کردن
solicit U درخواست یا تقاضا کردن از
to ask too much U بیش از حد درخواست کردن
debt enforcement U درخواست طلب وصول
requisition U درخواست رسمی کردن
solicited U درخواست یا تقاضا کردن از
call for fire U درخواست اتش کردن
indenting U سفارش درخواست کردن
requisitioned U درخواست رسمی کردن
demand code U شماره رمزبرگ درخواست
boning U خواستن درخواست کردن
to apply for leave U درخواست مرخصی کردن
proposal form U فرم درخواست بیمه
to deny somebody a wish U درخواست کسی را رد کردن
on request U وقتی که درخواست بشود
bone U خواستن درخواست کردن
requisition line U مسیر درخواست اماد
bones U خواستن درخواست کردن
by popular [demand] request U درخواست توده پسند
boned U خواستن درخواست کردن
on application U در زمان [حالت] درخواست
at call U به محض درخواست عندالمطالبه
recind U لغو کامل درخواست
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1confinement factor
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com